باسمهتعالی
دانشگاه مذاهب اسلامی با همکاری فرهنگستان علوم در تاریخ 1401/4/7 نشست «اخلاق جهانی و مسئله وحدت» را برگزار کرد. سخنرانان این نشست آقایان حضرت آیتالله دکتر سید مصطفی محقق داماد، دکتر محسن جوادی (استاد دانشگاه قم) و دکتر یونس فرهمند (استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات و فناوری) بودند. متن ذیل سخنرانی آقای دکتر محقق داماد است که به سمع و نظر خوانندگان رسید. سخنرانیهای دو استاد دیگر در بهزودی جهت استفاده علاقهمندان این حوزه در سایت دانشگاه مذاهب قرار خواهد گرفت.
حکمت قرآنی و اخلاق
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و الصلاه و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله
حضرت آیتالله دکتر محقق داماد بعد از خوش آمدگویی به مهمانان برنامه؛ فرمودند: محور اصلی ادیان [و] به طور کلی ادیان الهی ساختن و تربیت بشر است. در کنار مکتب ادیان، مکاتب غیر الهی دیگری وجود دارد. برای تربیت اگر کسی بپرسد که مایه اصلی مکتبهای الهی در خصوص تربیت انسان با سایر مکاتب تربیتی چیست؟ به نظر اینجانب یک کلمه است و آن این است که تمام کارِ یک مکتب تربیتی غیر الهی، این است که انسان چگونه در میان جامعه ساخته میشود؟ چگونه تأثیر و تأثر دارد؟ آداب و رسوم، فرهنگ پیرامون، انسان در انسان؛ اما آنطور که خودم میفهمم خدمتان عرض میکنم و مدافع مدعای خود هستم. شاید اینطور که بنده عرض میکنم کسان دیگری نگفته باشند یا خود شما نپذیرید، شما آزاد هستید. در مکاتب الهی، تربیت انسان بر مبنای معرفت هستی است. معرفت انسان را بر مبنای معرفت هستی در ادیان گذاشتهاند و مبتنی بر آن است که معرفت هستی انسان را از جنبه فردی و اجتماعی میسازد.
حب خدا، زمینه اخلاق انسانی
جنبهی فردی آدمی چگونه ساخته میشود؟ معرفت در جهانبینی الهی این است که انسان وقتی هستی را شناخت که چیست؛ جهان یعنی چه، هستی جهان یعنی چه، کمکم میرسد به مبدأ این هستی و بامحبت این مبدأ انسان ساخته میشود. سایهی حُب به این مبدأ همهی اخلاق انسانی را - ما باید در جای خود بحث کنیم - بر اساس حُب به مبدأ میسازد. اینگونه انسان خود و تربیت او ساخته میشود؛ تکامل انسان بر این اساس است.
انسان وقتیکه هستی را شناخت، به وحدت هستی برخورد میکند، وقتیکه به وحدت هستی برخورد کرد خود را جزئی از این دریای هستی میبیند، وقتی خود را جزئی از دریای هستی دید دیگر نهتنها بنیآدم اعضای یک پیکرند، بلکه هم بنیآدم و هم دریا، صحرا، درخت، کوه یا طبیعت نیز [اعضای یک پیکرند]. انسان در یک دریا شناور است. با این نگاه بر اساس نگاه وحدت هستی به اینجا که رسید یک نگاه دیگری میکند و فریاد میکشد غزل دیگر سعدی را که:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
دیگر نه فقط چنگال رویهم نوع خود نمیزند، بلکه چنگال به طبیعت هم نمیزند، مصرف بیرویه از طبیعت هم نمیکند، دریا را آلوده نمیکند، وقتی بخواهد درختان را ببرد، ناله درخت را میشنود. وقتی اره پای درخت میگذارد چون خود را در یک دریایی غایب مینگرد.
درآمیختگی معرفت الهی و اخلاق انسانی در قرآن
آقای دکتر محقق داماد در ادامه سخنان خود به درآمیختگی معرفت الهی و اخلاق انسانی در قرآن اشاره فرمودند و اینگونه بیان کردند: معرفت الهی و اخلاق انسانی و اجتماعی در قرآن کاملاً با یکدیگر آمیختهاند؛ یعنی اخلاق بامعرفت الهی آمیخته است. اخلاق اجتماعی چطور؟ سپس با اشاره به آیاتی از قرآن مانند آیه 36 سوره نسا و آیه 23 سوره مبارکه اسراء این مطلب را توضیح دادند:
سوره نساء/ آیه 36
(وَاعْبُدُوا اللَّهَ) پس ببینید بامعرفت خداوند شروع میشود. (وَلَا تُشْرِکوا بِهِ شَیئًا ۖ) این اول معرفت خداوند است. (وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا)، (وَبِذِی الْقُرْبَیٰ)، (وَالْیتَامَیٰ)(وَالْمَسَاکینِ) (وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَیٰ)(وَالْجَارِ الْجُنُبِ) (وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ)(وَابْنِ السَّبِیلِ) (وَمَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالًا فَخُورًا)
سورهی اسرا/ آیه 23
یا در جای دیگری (وَقَضَی رَبُّک أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّاإِیاهُ) و بعدش (وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا) این موضوع بسیار عجیب است و حالا چون جناب دکتر جوادی حضور دارند - در بحث خودشان- این عرایض بنده را یا نقد میکنند یا میپذیرند نمیدانم.
ببینید در مکتبهایی که وجود دارد [اخلاق از معرفت هستی جداست] بدون جدایی از معرفت هستی، اخلاق چه معنایی دارد؟ خلاصه سخن قرآن این است یعنی اخلاق درست این است که متکی بر شناخت جهان، هستی، خدا، مبدأ و اینها باشد. ببینید در قرآن مجید بر همین اساس این اصول را پیشنهاد کرده است که اخلاق جهانبینی. میدانید اصولی در قرآن وجود دارد این اصول در قرآن از تورات نقل میکند و در ده فرمان یهود هم هست و بیشتر هم بُعد حقوقی دارد؛ اما قرآن یک اصطلاح عجیبی دارد بیشتر اینها با دفعات با قرآن تطبیق میکند و در دو جا در قرآن این پکیج [مجموعه] دستهبندیشده است. عجیب است یکجا عین همین، در دو جا تکرار شده است. البته آیات پراکنده زیادی هست اما اینگونه دستهبندیشده در قرآن که بنده میخواهم نام آن را بگذارم اخلاق حسنه، بد نیست بفرمایید اخلاق جهانی. فکر میکنید قرآن چه اصطلاحی برای این پکیج [مجموعه] و دستورات چندگانه گذاشته است؟ بسیار جالب است اسم آن را حکمت گذاشته است. هر دو جا هم این کلمه حکمت را آورده که اینها حکمت است. حالا جالب این است که این حکمت دعایی است که حضرت ابراهیم کرده است که خدایا یک پیامبری برای ما بفرست که به این مردم حکمت بیاموزد و این استجابت دعای حضرت ابراهیم است.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
سورهی بقره
(رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ) حالا این قضیه که اگر حکمت در همان کتاب است چرا دوتا است (کتاب و حکمت) این جدا بودنش برای چیست؟ که اینها [جای] بحث دارد. جالب این است که دعای حضرت ابراهیم برای نوادههای خود و پیغمبر ما که پیامبر خاتم است، حضرت عیسی همینطور، بر اساس دعایی که وقتی حضرت مریم در سوره مبارکه مریم و آلعمران میگوید:
(فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا)(قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ)
من به خدا پناه میبرم تو کیستی؟ من فرستادهی خدا هستم.
(قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لِأَهَبَ لَک غُلَامًا زَکیا)
گفت من فقط فرستاده پروردگار توام برای اینکه به تو پسری پاکیزه ببخشم.
(قَالَتْ أَنَّی یکونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَک بَغِیا)
مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود درصورتیکه دست بشری به من نرسیده و کار ناشایستهای هم نکردهام؟
(قَالَ کذَٰلِک اللَّهُ یخْلُقُ مَا یشَاءُ ۚ إِذَا قَضَیٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ)
گفت: چنین است (کار خدا)، خدا هر آنچه بخواهد میآفریند؛ چون مشیّت او به چیزی قرار گیرد، بهمحض اینکه گوید «موجود باش»، هماندم موجود میشود.
سوره آلعمران
(وَیعَلِّمُهُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ)
(لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَی المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیزَکیهِم وَیعَلِّمُهُمُ الکتابَ وَالحِکمَةَ)
سورهی جمعه
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ)
حالا آن چیست که این حکمت را میدید این بنای استجابت و دعای پیامبر است.
حالا این را ببینید در سورهی اسرا دستهبندیشده است:
۱-(وَقَضَیٰ رَبُّک أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ) اولاً شناخت خدا
۲-(وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا)
3-(وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ)
۴-(وَالْمِسْکینَ)
۵-(وَابْنَ السَّبِیلِ)
6-(وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا) منع تبذیر
۷-(وَلَا تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَیٰ عُنُقِک وَلَا تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا)
۸-(وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیةَ) منع قطع.
۹-(وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ۖ)
۱۰-(وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا) اینها بیشترش تطبیق میخورد بادفع.
سخنان حضرت موسی
(وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ)
(وَأَوْفُوا الْکیلَ إِذَا کلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ)
(وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ ۚ) تمام مشکلات جامعهی امروز ما عمل نکردن به این دستور است.
سورهی اسرا (ذَٰلِک مِمَّا أَوْحَیٰ إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ) اینها حکمت است، یک جای دیگری هم در سوره مبارکه اعراف.
حال حکمت چیست؟ تفسیر خود بنده این هست حکمت اصولی است که عقل با قطع نظر از راهنمایی شریعت به آن حکم میکند. کتاب آن چیزی است که خداوند برای بشر آورده است. حکمت آن است که اگر هم نیاورده بود عقل حکم میکرد. حکمای اسلامی اصول اخلاقی را مقتضای عقل عملی میدانند. ببینید اخلاق ناصری، شرح منظومه ملاهادی سبزواری - اگر بخواهم بخوانم وقت گرفته میشود- مجموعهی مقتضای عقل عملی را میگویند حکمت عملی. اینها کلمه و اصطلاح حکمت را هم از قرآن گرفتهاند.
یونانیها به آن فیلوسوفیا و مسلمانها به آن حکمت میگویند. (وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ من شیء) به نظر میرسد که هیچ اصطکاکی نه میان ادیان پیش میآید و نه میان مذاهب دعوای ایجاد میشود (وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
مودت؛ و اخلاق
اولین اصل از اصول اخلاقی احترام متقابل است. مسیحیت الآن به پیروی از حضرت عیسی مسیح پیامبر بزرگشان، مکتب خود را بر محور حُب و محبت قرار دادهاند. تمام تبلیغ مسیحیت الآن بر مبنای محبت است. قرآن ما، اسم واژه را بالاتر از آنها گذاشته است میدانید اسم واژه را چه گذاشته است؟ بر پایهی مودّت. مودّت از محبت بالاتر است مُود کجا حُب کجا. قرآن حُب هم دارد (یُحبُ و یحبون) در قرآن هم هست. وَدود هرچه شما در دلتان عشق و محبت است همان مقدار تابش مُوِد الهی است. به دل خودتان مراجعه کنید اگر به دیگران عشق و محبت دارید؛ همانقدر خدا در دلتان تابیده است. اگر ندارید خدا به شما میدهد. وَدود میدانید یعنی چه؟ یعنی وُد ایجاد میکند. خدا هم مظهر وُد است و هم وُد ایجاد میکند یکی از اسمای خداوند وَدود است.
سورهی هود
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
(وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ ۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ)
رحیم یعنی مهربان ودود یعنی عشقآفرین.
با این مقدمه که ذکر شد میخواهم این را عرض کنم که ما بیاییم بر پایهی اصول اخلاقی مقدمه را دوباره دستهبندی کنیم. قرار شد معرفت اولین نقشی که ایجاد میکند انسان را به مبدأ هستی متصل کند. انسان باید بگردد ببیند این معرفت مبدأ هستی یعنی چه؟ همه ما در اینجا؛ یعنی من و شما. از خودم شروع میکنم ما مدعی هستیم خداپرستیم اما خداپرستی یعنی چه؟ بگویید ببینم اصلاً خدا یعنی چه؟ فوری شما میگویید خدا یعنی صانع، خدا یعنی قادر اینها فقط یک صفت خداست. اگر میخواهید خدا را بشناسید ما که قلبمان، در کمان، قوهی فاهمهی ما محدود است خود خدا و ذات خدا را ما نمیتوانیم درک کنیم چون او نامحدود است. نامحدود در محدود نمیگنجد. ما محدود هستیم فقط میتوانیم صفات حق را بشناسیم، حالا این صفات را بشمارید؛ اگر آنها را شناختیم خدا را نیز شناختیم. خداوند رحیم است، رحمان است، ودود است، علیم است، خدا سمیع است، خدا حی است، اینها صفات الهی و ایجابی و صفات سمعی خداوند است.
شناخت خدا مقدمه ایجاد حب در انسان
اینها از طریق شناخت و درک به دست میآید خدا را که شناختیم بلافاصله حُب ایجاد میشود. برای اینکه بنده دلم میخواهد آن صفات را پیدا کنم میشود اخلاقی، باید سعی کنیم آن صفات در ما تجلی کند و ما میشویم اخلاقی. رحمت در ما تجلی کند خداوند عادل است عدل در ما تجلی میکند. در ماه رمضان مؤمنین مینشینند و دعای جوشن کبیر میخوانند و بعد هم بلند میشوند و میروند. اسمهای خداست که اینها را باید تمرین کنیم که در انسان تبلور پیدا کند. خواندن اینها یعنی تلقین دوباره که ما این صفات را باید در خودمان ایجاد کنیم.
ببینید این مواردی که گفتیم پکیجی [مجموعهای] است که دو بار در قرآن عین همین تکرار شده است. حکما هم در آخرش گفتهاند که این حکم است بعضی از اینها حقوقی است؛ اما ما از نظر اخلاقی هم میتوانیم به آن نگاه کنیم. حقوقی مثل قتل، یک جرم در مقابلش هم قصاص است به دنبال آن ضمانت اجرای این قتل را بیرون میآورند از قرآن که فرمود: (وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا) اگر کسی مظلوم یا بهناحق کشته شود ولی او حق دارد قصاص بکند این قانون میشود؛ اما اصلش انسان باید از قتل متنفر باشد و قتل را زشت بداند. اینها اخلاقی است و جنبهی قلبی دارد که دلی رحیم داشته باشد که نتواند کسی را بکشد.
(وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا)
اصلاً قضیه والدین یک بعد حقوقی دارد. بله نفقه والدین بر ما واجب است من و شما خرج پدر و مادرمان را باید بدهیم، این میشود حقوق اما اخلاق آن چیست؟
(إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کرِیمًا)
(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ): این زیبایی را ببینید؛ بنده عاشق قرآن هستم . نه به خاطر اینکه میخوانم و نه به خاطر رفتن به بهشت و نه به خاطر ثوابش، بیشتر آن به خاطر زیبایی و فصاحت این کتاب. به این توجه کنید (وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ) یعنی چه؟ تفسیر جناح یعنی چه؟ شما دیدهاید طاووس وقتی میخواهد غرور و تکبر نشان دهد پرهای خود را بالا میآورد؛ میگویند شما در مقابل پدر و مادرتان اینگونه نکنید (وَاخْفِضْ لَهُما) پرهایتان را پایین بیاورید. دیدهاید که گاهی کسی که دکمههای پیراهن خود را جلوی بعضیها میبندد؛برای اینکه مؤدب جلوه کند. گاهی میبینید که نه همینطور بینظم میآیند. آن خفض جناح است یعنی با ادب جلوی پدر مادر بودن.
(مٌن الرحمه) یعنی باب این مبانی چیز عجیبی است. این خدایی که گفتند ودود است، معجزه است این مودّت خداست. دو تا انسان حاضر نیستند دستشان را به هم بدهند بهخصوص در ایام کسالت تا دست یکی به آنها بخورد میگویند نه؛ اما شما نگاه کنید خداوند در قرآن میگوید من مودّت را میان زن و مردقرار داده است.
(وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)،(وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)
خداوند میان زن و شوهر مودّت ایجاد کرده است یعنی عشق، کلمهی مودّت بالاتر از عشق است. عشق در قرآن نیامده است حُب آمده است و مودّت. عشق در ادبیات عرفانی اسلام است. خداوند در کنار خلقت آسمان و زمین مودّت ایجاد کرده است. راست هم میگویند. حالا ببینید این زن و شوهر چطور به هم آنهایی که واقعاً شعور داشته باشند با عشق زندگی میکنند آنوقت حرف بنده را میفهمند. اگر کسی واقعاً این را تجربه کرده باشد میفهمد که چه معجزهای خداوند ایجاد کرده است. از نوع عشق مادر به فرزند نیست، از نوع عشق پدر به فرزند نیست و از نوع محبت اولاد به مادر نیست، یک نوع دیگری است. اگر خداوند در کنار خلقت آسمان و زمین ایجاد بکند چیز عجیبی است. ما باید اصول اخلاقی را بیابیم و محور زندگی بشر امروز قرار دهیم. اگر این کار را میکردیم داعش، طالبان و بوکوحرام نداشتیم. امروز خاورمیانه؛ خاور ادیان یعنی منطقه ادیان است ببینید چه آتشی در آن است. آیا اینها دستورات قرآن است؟ اینها قرآن را فهمیدند؟
(وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ)
اگر ما با این اصول حکمت قرآنی بگوییم و این را اصل قرار دهیم چه فرقی می کند که من اهل سنتم و او شیعه است؛ یعنی چه به این حرفها؟ باید با این اصل و محور پیش برویم. عرض بنده همین بود.
و سلامعلیکم و رحمة الله و برکاته.